انسان شورمند

انسان شورمند، انسانی پر از قوه‌ی حیات و جوشندگی. انسانی که میرود، میخندد، میبخشد، میرقصد، میبوسد، معاشقه میکند، و از لحظات زندگی بهره میبرد و بهره میدهد، و این بهره‌مندی را موکول نمیکند به آینده، بلکه دم را در مییابد و در هر لمحه لذت را کشف میکند، انسانی که منتظر آینده‌ای پر از ثروت یا آسایش یا شهرت یا جاودانگی نمیماند، بلکه همه‌ی اینها را در آنی میبیند که سپری میشود، و چه خوب که با کمترین پول و با کمترین امکانات یا در حین کار با زمزمه‌ی ترانه، و در تنهایی با حرکات موزون، یا نوشیدنی گرم یا سرد، در بودن با دوستان وآشنایان یا در حین گشت‌و‌گذار و تماشای امور گذرنده و آدمهای ناشناس، در خوابیدن و بیداری، در چشیدن طعمهای تازه، در خواندن نوشته‌های جدید و دیدن فیلمهای گوناگون، در باز کردن سر صحبت با رهگذرها، و لبخند زدن به آنکه که در مسیر میبیند، در پرواز کبوترهای چاهی، و کش‌و‌قوس گربه‌های خیابانی یا واق‌واق سگ همسایه، و قوقولی قوقوی خروسهای مکانیکی، در امتحان تنباکویی تازه، در بوییدن میوه‌ها و تماشای شکوفه‌ها، در شنیدن گفتگوهای روزمره‌ی زنان در گذرگاه‌ها، در تماشای بازی کودکان و جدیت خنده‌دار بچه‌های اخمالو، در سفر به جایی نرفته، در خریدن شی‌ءای ارزان یا خوردن املتی خوشمزه در قهوه‌خانه یا یک کاسه آش در بازار، در نگاه به گونیهای رنگ وارنگ بنکداری، در نوشته‌های کهنه‌ی مغازه‌های فراموش شده، در بارش دانه‌های برف بر لامپای تیرک چراغ برق بازارچه، در رنگین کمانِ آمیزش بنزین و باران بر سطح آسفالت، در خش‌خش برگها در زیر جاروی سپور یا هوهوی باد در لابه‌لای در دشت، در نوشیدن چای و نبات در گذری صمیمی، و رها کردن هر باری که بر دوش باید کشید، در تجربه‌ی احساسات شفاف و دنبال کردن عطوفتی بر آمده از قلبی پرشفقت، در پیروی از اندیشه‌هایی مترقی، در زایش طبیعت، در موسیقی سنگ و باد، در زمزمه‌ی ترانه‌ای سرخوشانه و خندیدن به جکهایی عامیانه، در شوخیهای دوستانه و دیدارهای کوتاهِ رفیقانه، یا رقص در هیبت زوربایی مقروض، و نفس عمیق در هوای پاکیزه‌ی مسیر کوه، و خوشحال از نهِ آدمهای مزور صاحب منصب، در شکست و یافتن راهی جدید، و پوزخند زدن به جزم‌اندیشان متکبر، و بی‌خیال در برابر قضات متعصب، در نیم‌نظر به فردا و داشتن امروزی خوش و مسرور، شبیه آدمهای معمولی ولی معمولی نبودن؛ شاید بشود انسان شورمند را با لمس دستان پر حرارت و تماشای چشمهای براقش شناخت، انسانی که لابه‌لای آدمها میزید و از سکوت، معاشرت و درک امور حظ میبرد، انسانی که قوانین احمقانه و پایبندیهای مزورانه‌ی بشری نمیتوانند روحش را به اسارت در بیاورد، انسانی که آزادانه زیست میکند و پر بار است تا آخرین دم حیاتِ شورمندانه‌اش.

 

اشتراک در شبکه‌های اجتماعی

درباره مصطفی فلاحیان

"مصطفی فلاحیان، نویسنده، تا به حال چند یاددHشت و کتاب از او منتشر شده است. نوشتن درباره‌ی چیزهایی را که به آنها فکر می‌کند را دوست دارد. بیشتر آثارش زیرزمینی منتشر شده‌اند و مابقی دیگر تجدید چاپ نشده‌اند، او به جز ادبیات به هنرهای تجسمی، نقاشی، علم، فلسفه و اندکی ترجمه از زبان انگلیسی نیز می پردازد."

View all posts by مصطفی فلاحیان →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *